-
.....
دوشنبه 1 مرداد 1397 15:35
وقتی تو نیستی انگار هزاران سال در دخمه تاریک خود بیقرار و بیتاب مدفون شده م انگار هیچ شعری نوشته نمیشود و شاعران سخن حریم عشق را به نابلدان سپرده ند اندوه هیچ شعری عاشقانه نیست و حروف عریانی خود را با پارچه های مشکی پوشیده ند اه به نای دل زخمه میزند و چشم ها میگریند ک ن از افسون فاصله ها ک از دوگانگی جنس پریشانی و...
-
......
پنجشنبه 21 تیر 1397 12:11
سکه اعتبار رنگ میبازد تا کلام بوی نحوست بگیرد قلم ها شکسته میشود تا دیوار سپید اسارتگاه به جرم هذیان اخرین حادثه را به زنجیر تبعید بکشاند
-
......
سهشنبه 19 تیر 1397 13:51
بعد از تو انگار هزاران سال در خود...نالیده م انگار واژه ها رنگ و لعاب باخته ند و زیباترین ترانه ها راه به بستر عشق نیافتند ...معنا نشدند دستان حامل روزگار خالی تر از پوچ شد روح عریانم رخت پاییزی به تن کرد و قدیس اساطیری خاطره ها شد تو کاشف من شدی حرفهای نیمه تمام مرا یک به یک هجی کردی و به نسیم سپردی حجم عصیان مرا...
-
......
یکشنبه 17 تیر 1397 17:34
دراین کهنه دفتر خاطرات عشق با تو خواهم گفت از نبرد جانگداز منطق و احساس ک در کنار نفس های یار دیرین از نیاز با تو بودن نوشته م ک عمری ست دریا دریا اشک در خود گریسته م
-
.......
یکشنبه 17 تیر 1397 16:55
نمیدانم بودنت را در کدامین خلوت شب نفس کشیده م ک اینچنین سرمست یادت روزهای خاکستری را ارام و بیصدا ورق میزنم
-
.......
سهشنبه 12 تیر 1397 13:50
ان لحظه ک قلبم میایستد چشمانم را میبندم سر بر شانه هایت میگذارم برای اخرین بار به تو فکر میکنم اهسته صدایت میکنم و تو فرسنگها دورتر از من دستی بر سینه ت میفشاری حس میکنی میشنوی قطره ای اشک از چشمانت فرو میچکد خیره به دور دستها فقط سکوت میکنی
-
......
دوشنبه 11 تیر 1397 17:29
مدتهاست از تو دور افتاده م و از خودم و از تمام خوابها و رویاهای شیرین تو نمیدانی ... اما برای من هم اتفاق افتاد انقدر از خودم دور شده م ک در هجمه دوردستی و دلبستگی ها ترا هم از یاد برده م !
-
.......
دوشنبه 11 تیر 1397 13:54
تو واقعیت نداری فقط در خیال منی مثل باور براورده شدن ارزوها در شب کریسمس مثل فصل گریز پای قاصدکها...پیامها مثل شبنم روی برگها مثل برف زیر افتاب سوزان مثل عشق ...مثل هجوم خیال انگیز وهم گونه من مثل تَرَکِ اسفالت در زمستان میشکفد در خیال من اندوه کسی که نیست و نخواهد امد
-
.......
یکشنبه 10 تیر 1397 21:59
حس خوبی نیست انگار بخشی از من جا مونده در گذشته ای ن چندان دور بخشی عظیمی ک تمام منو بر باد داده و گاهی از خود میپرسم خوشبختی چ اسون بود اگر به دستان بی مهرت گره نمیخورد
-
........
یکشنبه 10 تیر 1397 11:25
جوکر :میدونی چرا از چاقو استفاده می کنم؟ تفنگ ها خیلی سریعن، با تفنگ نمیتونی تمام اون حس طرفت رو درک کنی! آخه آدم ها تو لحظه های آخر نشون میدن که واقعا کی هستن! « دیالوگ های ماندگار » پ ن .... دقیقا ادما تو لحظات اخر خودشونو نشون میدن ک چ اشغال های دور ریزی هستند...فاک توو همه شون ...
-
......
شنبه 9 تیر 1397 18:14
گاهی عجیب دلتنگ میشوم برای نبودنی ک میشد بود و برای بودنی ک همیشه زود به نبودن میرسد
-
..........
شنبه 9 تیر 1397 04:44
ی ک جایی میرسد که آدم دست به خودکشی میزند نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند نه قید احساسش را میزند” چارلز یوکوفسکی
-
.......
جمعه 8 تیر 1397 20:09
بالاخره بعد از سه ماه برگشتم خونه دلم واسه همه تنگ شده ولی فعلا دلم میخواد تنها باشم روی تخت دراز بکشم و به کسانی فک کنم ک به من نیاز دارند اما من تنهاشون گذاشتم !
-
.......
جمعه 8 تیر 1397 05:41
اخ ک چقدر دلم خواست .... بگذریم و من چقدر از بحث های فلسفی بیزارم زندگی به اندازه کافی بیرحمه دیگه مثلا از فلان فیلسوف اول صبحی گفتن چ معنا داره .... والا بخدا یکی بیاد منو خفه کنه تا قبل از اینکه خفه ش کنم !
-
.....
پنجشنبه 7 تیر 1397 21:21
از وقتی بیاد میارم همیشه ی بغضی توو گلوم منو دچار خفگی میکرد سنگینی ی ماتم همیشگی قلبم رو بدرد وا میداشت و چشام مرتب خیس بود اینا همه ارمغان بزرگترین اتفاق زندگیم بود پ ن ... لعنتی سعی کن امشب دستم بهت نرسه و گرنه خودزنی میکنم !!
-
......
پنجشنبه 7 تیر 1397 12:37
اولین گزینه شناخت ارزشمندی های وجود....ابتدا شناخت خود انسان ست چیزی ک به واسطه اون انگیزه ماندن و بودن و لذت بردن رو در ادمی تقویت میکند و به چراهایی ک مرتب در ذهن الارم میزنند پاسخگو خواهد بود چراهایی ک گاها منشا اشتباهاتی ست ک با گذر زمان شاید کمرنگ اما پاک نخواهد شد حس عجیبی ست اینکه وجود تجارب میتواند در ایجاد...
-
......
پنجشنبه 7 تیر 1397 04:53
بنظر من بیشتر افراد جامعه سایکوز هستند فقط خوب یاد گرفتند حفظ ظاهر کنند و یا اصلا نمیدونن دلیل قط ارتباطشون با واقعیتهای موجود و وجود توهم .... در جامعه میتونه عوامل روحی روانی مخرب داشته باشه پ ن ..... ذهنیت رسوب کرده ی فرد روان پریش
-
.....
چهارشنبه 6 تیر 1397 19:51
مثل زنی شده م ک اشک ریزان چمدانش را برمیدارد ک برود .... انقدر برود ک از تمام ماندنها دور بیفتد ... ک اسارت هیچ ماندنی اینگونه مستاصل و درمانده ش نکند ... مثل ان زنی ک اشک ریزان میرود تا شاید کسی مردانه و محکم جلویش بایستد و بگوید ...کجا ؟! بی من چرا ؟! اعتراف میکنم موجودات پیچیده ای هستیم ....حرفهایمان بوی کنایه...
-
......
چهارشنبه 6 تیر 1397 18:41
ادمی ست دیگر همیشه چادر فراموشی رو با افتخار بر سر حوادث زندگیش میکشد .... پ ن .. همیشه باید اهرم فشاری به نام تلنگر بر سرمان باشد تا فراموش نکنیم ..کی ... کجا ....چ وقت .... بعد نوشت .... اشتباه کردن خاصیت انسانی ست ... انتها نوشت ... همینجور الکی ... دلخوشی....
-
......,
چهارشنبه 6 تیر 1397 14:40
انسانهایی بودیم، که به پاک کردن، عادت داشتیم! ابتدا اشکهایمان را پاک کردیم، و سپس یکدیگر را... شاعر : ایلهان برک
-
......
چهارشنبه 6 تیر 1397 03:33
به یکدیگر دروغ نگوییم ادم ست باور میکند دل میبندد سید علی صالحی
-
.....
سهشنبه 5 تیر 1397 19:15
گفته بودم روزی ک از زمین بلند بشم و جلو اینه تمام قد بایستم بالا خواهم اورد هم تو را هم زندگی را .... پ ن ... صدایی در درونم فریاد میزنه نترس اینجا دنیاست ....همه خمیده ند !
-
......
سهشنبه 5 تیر 1397 07:09
به خاطر چیزهایی که در زندگیَت تمام شده اند گریه نکن بلکه خوشحال باش که در زندگیَت اتفاق افتاده اند ! « گابریل مارکز »
-
.......
سهشنبه 5 تیر 1397 01:54
ف صل عوض میشود جای آلو را خرمالو میگیرد جای دلتنگی را دلتنگی! #علیرضا_روشن
-
.....
دوشنبه 4 تیر 1397 20:43
ترس از ارتفاع مدتهاست ک در من معناو مفهوم خودش را از دست داده ....باید رد پای نامه های بی نشان را از الودگی قرنیه های چشم های نا امن .... پنهان کرد و با مژگان پوشش داد ...ک مدتهاست اشک هایم تا زیر چانه دویده و بر بی نشانی نامه ها چکیده ست ...، بر روی نامه های مچاله شده ای ک قرار بود بوی ماندن بدهد اما زیر غبار رفتن...
-
......
دوشنبه 4 تیر 1397 12:36
تب تند نوشتن و خلق ی اثر ماندنی در وجودم قوت گرفته ست اثری ک روح سرگردانم مدتهاست ان را زمزمه میکند ... کسی چ میداند شاید ان روز رسید ... روزی ک مجبور نبودم برای ترمیم کلمات سرشکسته تمام فصول درد را مثل سگ ولگرد صادق هدایت طی کنم .... پ ن.... اصل ماجرا همین بود ....پرواز و رهایی پرنده ای ک به ان دل بسته بودم
-
......
دوشنبه 4 تیر 1397 09:01
ی موضوعی ذهنم رو ازار میده ولی خب من ک راه منحرف کردنش رو بلدم مگه ن ؟! خب راستش اینبار ن ! ولی من میتونم چون باید بتونم ... اگه نشه ک بشه اوضاع روحیم بهم میریزه و این بین منو وظایفم فاصله میندازه ... چیزی ک برام ارزشمنده فقط و فقط وظایفمه مابقیش فریب خوردن ذهنه .... عجب روزی بشه امروز ... ی روز پر از تنش و جدال بین...
-
......
دوشنبه 4 تیر 1397 00:50
ی وقتایی دلت از رفتار بعضی از ادما چنان میگیره ک ارزو میکنی ایکاش هرگز مهر و ادعای انسانیت بر پیشانیت نمیخورد طبق باورها و اعتقادهامون همه چی رو باید بخدا سپرد و اوست ک خواهان بهترین هاست برای ما .... پس بنابرین خدا جونم دلم رو و اندوهم رو به تو میسپارم پ ن ... برکه جای مناسبی برای دل بزرگ من نیست من باید برم به دریا...
-
.......
یکشنبه 3 تیر 1397 20:17
روزها کیفیت خاص خودشون رو دارند فرقی نمیکند تلخ باشد یا شیرین یا اینکه چاله کدوم یک در روح و روانمان عمیق تر باشد .... مهم این ست ک زنده ایم و فرصت برای جبران داریم ..... پ ن .... ولی من عجیب دلم میخواد بگم ... ای تو روحت کیفیت خاص ... چکار کنیم ک از شر حضورت در لحظه لحظه زندگی مون خلاص شیم ؟!
-
.....
یکشنبه 3 تیر 1397 14:18
ادمها نقطه های سر خط یک قصه ند گاهی میایند ک فقط امده باشند و گاهی برای ایجاد خطوط مورب و نابرابر گاهی زخم میزنند و گاهی مرحم میشوند اما در نهایت تمام امدنها رخوت و کرختی چنان در جانمان رسوب میکند ک زندگی مان تبدیل به فرودی همیشگی میشود جوری ک ان مختصر هیجان هم از دلمان پر میکشد