ترس از ارتفاع مدتهاست ک در من معناو مفهوم خودش را از دست داده ....باید رد پای نامه های بی نشان را از الودگی قرنیه های چشم های نا امن .... پنهان کرد و با مژگان پوشش داد ...ک مدتهاست اشک هایم تا زیر چانه دویده و بر بی نشانی نامه ها چکیده ست ...، بر روی نامه های مچاله شده ای ک قرار بود بوی ماندن بدهد اما زیر غبار رفتن محو شدن ....
پ ن ....
ارامشم ارزوست ....