ضرب اهنگ ثانیه شمار ساعت لحظات تکامل یافته عمر را به رخ تمامی بی تفاوتیها و کسالت ها می کشاند
تا من از دست اندازهای ذهنم بنویسم ذهنی ک بیمارگونه سعی بر ورق زدن اوراقی از خاطراتی را دارد ک تاریخ مصرفشان در پیچ و خم هزاران دقایق از دست رفته ...ناپدید شده ند
من با ادمهایی سروکار دارم ک دنیا رو متفاوت میبینن
در واقع هر کدوم قصه خودشون رو دارند
بعضی از قصه هاشون پر از غصه س و بعضی دیگه منو متحیر میکنند
واقعا ذهن کنش و واکنش های متفاوتی داره واکنش هایی ک اجتناب ناپذیرند از پذیرفتن موضوعاتی ک خیلی واقعی و حقیقی جلوه میکنند در حالی ک توهمی بیش نیستند اما در این فضا چنان معلقند ک حاضر به قبول واقعیات نیستند
عجب دنیای غریبی ست درک اینهمه فاصله های فکری و ذهنی
تنها یک ماه مونده
این حسی ک من دارم اصن حس خوبی نیست
همش تپش قلب و استرس ....
اصن بیخیال این همه فشار و دغدغه روحی تو بگو با تحمل تک تک اینروزا تا پایان یک ماه چ کنم ؟!
کی میگه فقط عقل و منطق ادماست ک به مرور زمان رشد میکنه و کامل میشه ..... ی جایی ...ی وقتی به بعد قلب هم بزرگ میشه اونقدی ک شکستی رو ک منطق نمیتونه باهاش کنار بیاد قلب حملش میکنه !
پ ن ...
نیمه شب شد و باز نوشتنم درد دارد فکرم درد دارد قامت کلماتم شکسته ست
اهای دنیا دستان مرا پایان ده
التماس فکر و اندیشه پروانه ای