ان لحظه ک قلبم میایستد
چشمانم را میبندم
سر بر شانه هایت میگذارم
برای اخرین بار به تو فکر میکنم
اهسته صدایت میکنم
و تو فرسنگها دورتر از من
دستی بر سینه ت میفشاری
حس میکنی
میشنوی
قطره ای اشک از چشمانت فرو میچکد
خیره به دور دستها
فقط سکوت میکنی