و چ خوب ست ک فراموش کنیم مطلوب بودن جنسیتمون رو .......وقتی ک پابه درون اجتماع بی بند و بار میگذاریم .
یادت باشه برای خودت ارزش قایل باشی و خودت رو دوس داشته باشی و به وقت ناچاری فقط سکوت کنی ک سکوت بهترین حربه برای نابودی و خلع سلاح کردن ادمی هستش ک تا دیروز همه زندگی تو بود و امروز غریبه ای ک به زودی دستش را در دست دیگری خواهد گذاشت .
بقول دکتر علی شریعتی
تو دیگری را دوس داری و دیگری دیگری را و اینگونه ست ک همه ما تنهاییم
گاهی محکومی به تحمل درد
دردهایی ژرف و عمیق
گاهی درد ترا به جایی میبرد ک توصیفش اسان نیست
به جایی در خور الست
و تو ارام زیر لب زمزمه میکنی امروز هم میگذرد مثل تمامی روزهایی ک از تو ادم دیگری ساخته ادمی معلق در زمین و اسمان
و تکرار شعر سهراب
ک به لحظه شادی زود گذر قسم
غصه هم میگذرد !
پشت بغض خیس پنجره نشسته م و عطر تو را نفس میکشم
عطر تویی ک نیستی و باد نشانه ت را برده ست
قامت سایه ت بر دیوار رویاهایم چنان قد کشیده ک غروب هیچ خورشیدی تو را از خاطرم محو نخواهد کرد
باید به هوای بودنت بنویسم تا وقتی به حوالی بی کسی هایم قدم میگذاری صدای گام هایت دست و دلم را بلرزاند
میخواهم نشانی از خود جا بگذارم تا هنگامی ک پشت دیوار انتظار به دور دستها خیره میشوم خیالم راحت باشد ردی از خود در افکارت جا گذاشته باشم اینجا کنار مرداب ارزوهایم دست و پا میزنم و تو را جستجو میکنم
برای امدنت هرگز دیر نیست باید به انتظار بنشینم
هععععی روزهای خوب
چ بذرها ک در ذهنم و قلبم نشاندی و باد سرد پاییزی به خزانت نشاند
باشدک درس عبرتی شوی برای ایندگانی ک روزهایش از پس هم میایند و میروند و تو
همچنان بذرهای یاد رو به اغوش کشیدی ک مبادا فراموشی اخرین منزلگاه عمرت شود
دیگر مپرس سرزمین من ...ان اغوش امن شعله ور کجاست
از من مپرس ک داغ هزاران لاله نشکفته در نهانخانه دل به یادگار دارم
هیچوقت بفکر تلافی کردن نباش
زمین بس ناجوانمردانه گردست !
خب راستش اینو واسه تسلی دلم نوشتم
احتمالا الان باید دلم خنک شده باشه !