بنظر من بیشتر افراد جامعه سایکوز هستند
فقط خوب یاد گرفتند حفظ ظاهر کنند و یا اصلا نمیدونن دلیل قط ارتباطشون با واقعیتهای موجود و وجود توهم .... در جامعه میتونه عوامل روحی روانی مخرب داشته باشه
پ ن .....
ذهنیت رسوب کرده ی فرد روان پریش
مثل زنی شده م ک اشک ریزان چمدانش را
برمیدارد ک برود .... انقدر برود ک از تمام ماندنها دور بیفتد ...
ک اسارت هیچ ماندنی اینگونه مستاصل و درمانده ش نکند ...
مثل ان زنی ک اشک ریزان میرود تا شاید کسی مردانه و محکم جلویش بایستد و بگوید ...کجا ؟! بی من چرا ؟!
اعتراف میکنم موجودات پیچیده ای هستیم ....حرفهایمان بوی کنایه میدهد و سادگی مردان را اسان اسان زیر سوال میبریم ....
و ما انقدر پیچیده ایم ک گاهی باور میکنم برای رساندن منظورمان نیاز به مترجم داریم ....بگذریم
مثل ان زنی میمانم ک چمدان رفتنش را بسته و به شانه میکشد
چمدانی برای نرفتن ... برای سخن اغاز کردن .... برای دلبری کردن و طنازی تقاضای نوازش کردن !
پ ن .....
بحث سر نظر و اعتقاد عامه نیست ک تا چیزی میشود
ضرب المثل رو میکنند ...موضوع اینجاست ک دوری دوستی نمیاورد اما همان دست مایه دوریش ک انتظار باشد ....حتما پیری میاورد
ادمی ست دیگر همیشه چادر فراموشی رو با افتخار بر سر حوادث زندگیش میکشد ....
پ ن ..
همیشه باید اهرم فشاری به نام تلنگر بر سرمان باشد
تا فراموش نکنیم ..کی ... کجا ....چ وقت ....
بعد نوشت ....
اشتباه کردن خاصیت انسانی ست ...
انتها نوشت ...
همینجور الکی ... دلخوشی....