کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

..........

یک جایی میرسد که آدم دست به خودکشی میزند

نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند

نه

قید احساسش را میزند”


چارلز یوکوفسکی

.......

بالاخره بعد از سه ماه برگشتم خونه 

دلم واسه همه تنگ شده 

ولی فعلا دلم میخواد تنها باشم 

روی تخت دراز بکشم و به کسانی فک کنم  ک به من نیاز دارند اما من 

تنهاشون گذاشتم !


.......

اخ  ک چقدر دلم خواست  .... بگذریم 

و من چقدر  از بحث های فلسفی بیزارم  زندگی  به اندازه کافی  بیرحمه  دیگه  مثلا  از فلان  فیلسوف  اول صبحی گفتن چ معنا داره  .... والا  بخدا  یکی  بیاد منو خفه کنه تا قبل از اینکه خفه ش کنم !

.....

از وقتی بیاد میارم همیشه ی بغضی توو گلوم  منو دچار خفگی میکرد

سنگینی ی ماتم همیشگی قلبم رو بدرد  وا میداشت

و چشام  مرتب  خیس بود 

اینا همه ارمغان  بزرگترین اتفاق زندگیم بود 

پ ن ...

لعنتی  سعی کن امشب دستم بهت نرسه و گرنه خودزنی میکنم !!

......

اولین گزینه شناخت ارزشمندی های وجود....ابتدا شناخت خود انسان ست 

چیزی ک به واسطه اون انگیزه ماندن و بودن و لذت بردن رو در ادمی تقویت میکند 

و به چراهایی ک مرتب در ذهن الارم میزنند پاسخگو خواهد بود 

چراهایی ک گاها منشا اشتباهاتی ست ک با گذر زمان شاید کمرنگ اما پاک نخواهد شد

حس عجیبی ست اینکه وجود تجارب میتواند در ایجاد انگیزه و همذات پنداری   

با افرادی شبیه خودمان  همدردی کرد و قدم برداشت ...

و گزینه اخر بستن تمام راهها به افرادی ک به گونه ای زخم زده ند یا نمک بر زخم پاشیده ند

افسوس !

ادمی ست دیگر گاهی با چشمانی بسته پا به گردابی میگذارد ک روند زندگیش را تغییر میدهد و بنوعی مختل میسازد تا از ما شخصیتی  دیگر بسازد با اخلاق و رفتاری متفاوت....

و اینگونه میشود ک ما هرگز ادم سابق نخواهیم شد 

پ ن ....

زندگی کلاس درسی ست ک هرگز پایانی بر ترم های ان نیست و بازگشتی برای جبران اشتباهات !

اخر نوشت ...

باید این واقعیت رو پذیرفت ک در امتحان عشق  هر دو و همه مردود و  رد  بودیم