کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

......

تمام دردسرها از همین افق دور شروع شد ...افق دور جایی ست ک منبع همه حسرتهای ما در اونجا جا خوش کرده  

مثل ارامش ک جایی در افق های دور نشسته و منتظره ما با نگاه ههای خسته و دلهای شکسته .... با دستهایی لرزان و کشیده  به سمت اسمون هفتم .... این طلای ناب رو در مشت گرفته و محکم به سینه بفشاریم 

مثل تمام عشق هایی ک در همین افق دور گم شدن ...محو شدن ...نایاب شدن  

یا ادمهایی ک بیهوده دوسشون داریم ک در غروبهای غمگین افق همیشه محوند و تو همچنان دوسشون داری و خواهی داشت .

پاورقی ...

به اعتقاد من ارامش و عشق و ادمهای شیشه ای در دورهمی افق و بگو بخندشون حسابی به احساس ما ریسه رفته ند ....میگی ن از مغازه افق دور فروشی فقط ده متر ن بیشتر افق بخر حتما با این مسافت کم صدای  خنده هاشونو میشنوی .

......

امروز داشتم با خودم فکر میکردم ک چقدر کم زندگی رو زندگی کردم 

و اینکه میتونستم بیشتر بخندم و از لحظاتم  و امکانات و اطرافیان و دورهمی ها و ... لذت ببرم  

بعدشم وقتی به افق خیره میشم بجای مهتاب ...افتاب و درخشندگی خورشید رو ببینم و کمتر با دیدن مهتاب 

ستاره و گوسفند بشمرم  و تا خود سپیده صبح اتمسفر رویاهای معلقم رو در معبد تخیلاتم تخلیه کرده باشم و مثل همیشه  فشار و سنگینی پلک ها کرکره ذهنیاتم رو پایین بکشه  

بعدترشم اینکه در نهایت یک روز معمولی به این نتیجه رسیدم ترک عادت موجب مرضه !

پ ن ....

جایی از شاملو خوندم .....گفتگو با خود اغاز جنون ست ....حالا فک کن من ی ذره هم با خودم در حال گفتگو باشم 

اخر نوشت ....

من بغض ها و لجاجتهای فرو خورده م را مثل مروارید در درون صدف وجودم حفظ میکنم ! 


....،،،،

ادم بودن ترکیبی از جسم و شخصیته 

شخصیتی ک وراثتی به ما رسیده  ....بصورت ژنتیک ...و مجموعه ای از ارزوها و رویاهای کوچک و بزرگ  و  رفتارهایی  اکتسابی ... و جسم نوعی کربن فشرده  و تکامل یافته ....پس  دشوار نیست اگه بگم ما ادم نیستیم  ک  انسانیم  و  انسان  نوعی اگاهی ست  .....اگاهی ک هر چ از منبع خودش فاصله بگیره  به سمت و سوی  حیوانات و گیاهان و جمادات  پیش میره  ....مثل  مش حسن در فیلم گاو .....ک در اثر ی ضربه  ناگهانی  تمام اگاهی خودشو بعنوان ی انسان از دست میده  و تبدیل میشه  به  گاو  مش   حسن !

ما بعنوان ی انسان  باید  فقط  نظاره گر باشیم   ..... نظاره گر  رفتارها و  اعمال  دیگران   .....چ  خوب  و  چ   بد  تا  اگاهی  از  دانسته  ها  ما  رو  در زمان  حال  به  مرحله  بعد  رهنمون  کنه 

پ ن .....

لطفا سعی  نکنیم   ادم   خوب و سر به راهی باشیم  

تنها کاری ک در این راستا باید انجام بدیم  اینه ک  بعنوان ی انسان  خوب بشنویم  و  عمیق  ببینیم  

.........

نمیشد اسمش رو گذاشت خواب .... 

انگاری پرتت کرده باشن توو نافِ خودِ لامصبِ دوزخیش 

بیدار ک شدم تازه فهمیدم چ ابلهانه وسط ی دری وری بیخودی دست و پا میزدم

پ ن .....

بعضی خوابها ادم رو دچار حالت تهوع میکنند......شکلی از جنس مرور وقایع ..... جوری ک حالت از خودت  هم بهم میخوره ! 

بعدی نوشت ....

کاش زودتر کابوس فعل گذشته از ضمیرِ منِ عاصی ....بسلامتی سه نقطه های چسبیده به تقدیرم  بره و برنگرده !

اخر نوشت ....

شب را مایع ارامشتان قرار دادیم ای کسانی ک  شما را در رنج افریدیم !

.......

زندگی برای باور کردن و دوست داشتن است ...
من مدت ها باور کرده ام و دوست داشته ام ...
مدت ها راست گفته ام و دروغ شنیده ام ...

نیما یوشیج |