کاش یکروز صبح ک از خواب بیدار میشم و قهوه جوش رو روی گاز میذارم ک با خوردن ی قهوه تلخ
روز و روزگارم رو شیرین و پر انرژی کنم .... فکر مرا نبرد .... به اونجایی ک ماورایی شده و دست فلک هم
به خاطراتش نمیرسه ....
کاش یکروز صبح ک از خواب بیدار میشم به همه تعلقات و خیالات پورخندی از سر پوچی و بی تعلقی بزنم
کاش یکروز ک از خواب بیدار میشدم رویای شب قبل منو درگیر دوباره تو نمیکرد
پ ن ....
ازین جسم خسته م
ناامید نیستم فقط خسته م
وقته پروازه
هر چی مینویسم انگار بازم حرف برای نوشتن دارم
زندگیم شده سوژه
سوژه هایی ک وقتی بهشون فکر میکنم میبینم تا اخر دنیا توانایی دست به قلم شدن رو دارم
تنهایی خوب نیست
ادم رو مجبور میکنه به سگ بگه همشهری و این بدترین نوع انتخابه
پ ن ....
ای بمیری الهی تنهایی ک منو کشتی
همیشه دست و پا زدن و تقلا کردن ادم رو به ساحل امن ارامش نمیرسونه
گاهی باید ذهنت رو به امواج بسپری و رها تا اوج پرواز کنی !
پ ن ...
اینم از شعار صبح امروز!
خب راستش هنوزم توو پستوی ذهنم دنبال رد پای خاطرات میگردم
گاهی لبخندی به لبام میشینه و گاهی راه نفسم بند میاد