کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

.......

کاش یکروز صبح ک از خواب بیدار میشم و قهوه جوش رو روی گاز میذارم ک با خوردن ی قهوه تلخ 

روز و روزگارم رو شیرین و پر انرژی کنم .... فکر مرا نبرد .... به اونجایی ک ماورایی شده و دست فلک هم 

به خاطراتش نمیرسه ....

کاش یکروز صبح ک از خواب بیدار میشم به همه تعلقات و خیالات پورخندی از سر پوچی و بی تعلقی بزنم 

کاش یکروز ک از خواب بیدار میشدم رویای شب قبل منو درگیر دوباره  تو نمیکرد 

پ ن ....

ازین جسم خسته م 

ناامید نیستم  فقط  خسته م 

وقته پروازه

......

یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور 

پ ن ...

کسی گفت  ک باز گشت عایا؟!

الکی میگه !!!

........

مبنای زندگی بر اساس تغییرست 
اما همیشه هر تغییری خوب نیست
گاهی تغییر میکنی ک فراموش کنی 
و گاهی تغییر میکنی ک بیاد بیاوری 
فراموش کنی لحظاتی رو ک وامدار عشق و محبتند 
عشق و محبتی ک مهمترین خاصیتشون چرتکه انداختن بود  
و بیاد اوری کجای این حادثه تلخ ایستاده ای 
کجای این رابطه دستان وفاداری را گم کرده ای 
چطور و چ وقت سهم تو از زندگی دلتنگی شد و بس 

......

هر چی مینویسم  انگار بازم  حرف برای نوشتن دارم 

زندگیم شده سوژه 

سوژه هایی ک  وقتی بهشون فکر میکنم  میبینم  تا اخر دنیا  توانایی دست به قلم شدن رو دارم 

تنهایی خوب نیست  

ادم رو مجبور میکنه به سگ بگه همشهری و این بدترین نوع  انتخابه 

پ ن ....

ای بمیری الهی  تنهایی  ک منو کشتی 

......

همیشه دست و پا زدن و تقلا کردن ادم رو به ساحل امن ارامش نمیرسونه

گاهی باید ذهنت رو به امواج بسپری و رها تا اوج پرواز کنی !

پ ن ...

اینم از شعار صبح امروز! 

خب راستش هنوزم توو پستوی ذهنم دنبال رد پای خاطرات میگردم 

گاهی لبخندی به لبام میشینه و گاهی راه نفسم بند میاد