نمیشد اسمش رو گذاشت خواب ....
انگاری پرتت کرده باشن توو نافِ خودِ لامصبِ دوزخیش
بیدار ک شدم تازه فهمیدم چ ابلهانه وسط ی دری وری بیخودی دست و پا میزدم
پ ن .....
بعضی خوابها ادم رو دچار حالت تهوع میکنند......شکلی از جنس مرور وقایع ..... جوری ک حالت از خودت هم بهم میخوره !
بعدی نوشت ....
کاش زودتر کابوس فعل گذشته از ضمیرِ منِ عاصی ....بسلامتی سه نقطه های چسبیده به تقدیرم بره و برنگرده !
اخر نوشت ....
شب را مایع ارامشتان قرار دادیم ای کسانی ک شما را در رنج افریدیم !