کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

.....

ضرب المثل کوزه گر از کوزه شکسته اب میخوره رو شنیدید ؟!

خب راستش حدیث زندگی منه !

راه رسیدن به خوشبختی رو هر روز مرور میکنم و خیلی متفکرانه

و واقع گرایانه عشق و امید رو لفاظی میکنم ‌جایی هم ک کم میارم

به مدد دارو های به روز سرتونین لبخند و شادی رو به خودم و دیگران 

هدیه میکنم  اما در نهایت این وقت از شب  به چشم خودم میبینم ک 

نخ های خوشبختی و رویا از دستم در میره  و بادبادک ارزوهام به سمت اسمون دور و دورتر میشه 

پ ن....

واقعا دلم میخواد ساده و بی ریا بنویسم 

....

همیشه تمام راههای نیمه تمام و محال  ختم به  پروردگار عالم میشه 

پس با همه اعتماد و باورم  دست نیایش و دعا به سمت اسمون دراز میکنم  و با هزاران امید در درونم فریاد میزنم  خدا جونم توکل به تو !

.....

موضوع این ست  دانش  یا  خرد ؟!

دانش را به خلق رساندی ست  اموختنی ست 

اما  خرد یعنی مجموع افعال معکوس جمله بالایی !

کاش خرد خریدنی بود  کاش مغازه ای بود ک علم میفروخت و  دانش و خرد را  اشتی  میداد 

کاش برای مرگ و زندگی حق انتخابی وجود داشت 

کاش منهم خریدار خرد بودم و از دانش  دوری میکردم  ک تمام تفاوتها و فاصله ها  و طبقات بالا و پایین از گور همین دانش بلند میشود

چرت و پرت  نویسی  های  قبل از طلوع خورشید .... 

.......

قاصدک  توو  این  نیمه های شب انتظار چی رو  میکشی ؟!

کسی  ک در درون من  ناخواسته  متولد شد ...نوزاد شوم  حسرت  ست  حسرت و اندوه و پریشانی ....

باید تکرار کنی ....

مرا با جانان عهدی ست ک تا جان در بدن دارد هواداران کویش را  چو  جان  شیرین محترم دارم ....

قاصدک  فردا ک جسد این نوزاد را در شهر پیدا میکنند  مبادا  رد پنحه های سردش را بر گلویم  نشانی دهی ...  ما  فردا  ازین  شهر خواهیم رفت  تا  از تقدیری به  تقدیری  دیگر گریخته  باشیم ...

نوشته ... دیوانه ای  از قفس  سرنوشت گریخت !

......

حرفهای ما هنوز ناتمام ...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود
آه ....ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان 
چقدر زود
دیر می شود!