کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

.......

من از تردید به صفر تا بینهایت فاصله رسیده م 

تردیدی ک ریشه های جان را میپوساند و هر روز ترک های عمیقی در روح ایجاد میکند 

روزی روزگاری باوری داشتم اهنین اما ان هم فرو پاشید ذره ذره و ارام ارام .... 

و من انقدر در برزخ پوچی دست و پا زدم ک اکنون معلق در فضایی مسموم در اعماق تاریکی 

سرگشته و حیران در جستجوی نور شفای خود میجویم 

......

امروز ازون  روزاست ک دلم میخواد به سیم  اخر بزنم 

حضور بعضی از اطرافیانم شدیدا  منو ازار میده 

حرفاشون  ک بیشتر زخم زبونه تا مرحم دل .....

دلم میخواد  فریاد بزنم و بگم  میخوام برم   بعد همه سکوت کنن و منم جرات پیدا کنم و سریع  از اونجا دور بشم  !

.......

خب راستش از ادب هم ک بگذریم  اونقد دلم از ادمهای  این روزگار پره ک  بدم نمیاد برم وسط خیابون و مثل این دوره گردها  بلندگو دست بگیرم و با تمام وجود فریاد بزنم  ای تو روح همتون ....

پاورقی ....

خیلیم عالی .....خیلیم خوب 

حالا دلم ی کوچولو خنک شد 

.....

یکی از میانبرهای ذهنم  برگشت  به تصاویریست ماندگار از خاطراتی که هرگز فراموش شدنی نیستند 

خاطراتی ک لبخندی تلخ به لبهایم مینشاند 

و من همچنان استوار و محکم  فقط به ثانیه هایی میاندیشم ک میتوانست  سرنوشتم را از سر بنویسد  اما همچنان  با ایستادگی و تامل نگاهم نگران به پشت سر بود و من باز هم به ریسمان صبر چنگ میزدم  و  چهره م را به سیلی نرم  سرخ نگه میداشتم

و اکنون گاهی پشیمان و دلزده و گاهی  شور ی بر دل  زندگی را ادامه میدهم  .... ک میدانم بزودی مرگ را به اغوش خواهم کشید و به پایان خواهد رسید جنگ بین  منطق و احساس و ان لحظه ست ک با تمام وجود خوشبختی را لمس خواهم کرد 

.........

" ... آینده به دست الله نوشته شده بود، و هر آن جه به دست او نوشته می شد، برای خیر انسان بود. "

 کتاب «کیمیاگر» ، پائولو کوئیلو.

............،.،،.،،،،،،،،،،،،