کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

.......

بعضی ها اونقدر دوست داشتنی هستند ک قابل مقابسه

با هیچکس و هیچ چیز نیستند 

من میگم روی پل نمیشود خانه ساخت

باید سخت به اغوششان کشید و برای حضورشان خدا رو شاکر بود

بودیست ها میگویند به هیچ چیز چنگ نزن چون همه چی ناپایدار و موقتی هستند 

باید ترس هایمان را به اغوش بکشیم و حس های منفی مان را  خفه کنیم 

تا دردهایمان به  مرحله انفصال برسند و دوباره بار جرات پیدا کنیم ک دوست بداریم انچه را ک لایق دوست داشتن ست  ک ترس بزرگترین مانع درک مفاهیمی ست ک بوی درد میدهند گاهی لازم ست خودمان را پرت کنیم وسط ترس هایمان  تا به درک واقعی عشق و مصایب عاشقی برسیم 

.......

کسی میگفت زندگی مثل ریگ های روانی ست ک از لابلای

انگشتانمان  فرو میریزد 

پ ن ....

چقد دلم تنگه نوشتن ست 

.....

در این لحظه کسی از من و در وجودم زاده شد 

کسی ک معجزه گر من ست 

و من به رسالتش ایمان دارم 

امدنش بر من و تاروپود از هم گسسته ام مبارک باد 

مورخ ....

.....

خالی  وجودم  رو با عطر خوش خاطرات  پر میکنم 

زندگی یعنی همین 

همینقدر ژرف و عمیق 

همینقدر ساده و دوست داشتنی 

باید زندگی رو زندگی کرد ولو خلاف جهت مسیر .... خلاف جهت نظرات و عقاید حاکم ....

پ ن ....

هر چیزی بهایی دارد و تاوان عشق بی همتاست 


.....

امروز تصمیم دارم برم شهر کناب 

اهل مطالعه نیستم ولی  میتونم  در فضاش جوگیر بشم !

الان یعنی درست همین حالا داشتم به شکافها  فکر میکردم 

حالا چ فرقی میکنه شکاف بین دیوار باشه  یا شکاف انسانی ؟!

ولی  منطق میگه فرق میکنه ...

در شکاف بین دیوار و دو موزاییک گل و گیاه رشد  میکنه  ....یجور بالندگی و  حس  قوی  زندگی  .... اما  چیزی ک  فاجعه ست شکاف انسانی ست  ک  هیچ  جوره  پر نمیشه و  دیدن و تماشای این همه فاصله ذهن رو  درگیر پوچی میکنه  .... حتی دلایل متعدد هم  از بیانش  عاجز میمونند  .... 

پ  ن.....

ی شکاف دیگه هم  وجود داره  اونم فاصله ذهن تا قلب ادمهاست  ک از درک  خیلی مسایل مستاصل مونده  

بعد نوشت ....

این اخری  روح و روان ادم رو  خراش میده و انسان رو تبدیل به  ی فرد با  مشخصات  سایکو میکنه  و این  دیگه  از مرز فاجعه هم گذشته

اخر نوشت .....

گاهی مینویسم ک نوشته باشم  فقط همین