کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

.....

مرا بلد شده ای 

انقدر ک میدانی 

چگونه و چطور و کجا 

زخم بزنی 

و این دانستن 

دردناک ترین فهم دنیا بود

.......

ته دلم قرص ست 

قرص ست و محکم

باختنم هایم را باخته م 

و بردهایم را هم 

فقط کسی مانده

کسی یا چیزی 

ک به دنیایم بدهکارست 

ک به دنیایش بدهکارم


.......

زندگی پر از فراز نشیب و لحظاتی ست ک پایانی بران نیست 

پر از غرور و لجاجت هایی ک روی عشق و علایق را زمین انداخته 

زندگی پر از فریادهای بیصدایی ست ک بر تارک نازک جانمان همچون پیچکی  بر بیهودگی های عصیان  پنجه انداخته و راه گریزی بر ان نیست 

و ما همچنان میسوزیم و میسازیم و بر سایه های سکوت سجده کنان اشک میریزیم 

تو را نمیدانم اما چیزی در درونم  مرا به سمت نیستی سوق میدهد 

زیبای خواب الود...... سینا سرلک 

خودم را جا گذاشته م 

جایی همین حوالی 

حوالی قدم هایت 

در خیابانی 

ک خاک باران خورده ش 

رد پایت را  

در نگاهم  گم کرده ست 

پاورقی....

خداجونم خوب میدونم دردی ک  با هر دم و بازدم نفس میکشم درمانش با توست  .

ارامش التهاب لحظاتش در توست 

در من و با من جاری شو ک یگانه پیدایم در این غربت سرد فقط تویی 

.......

کجا باید برم ......روزبه بمانی 

بگشا پنجره را 

سجده بر خاک بزن 

موعد کوچ رسید 

دل به دریا بسپار 

پاورقی.....

‌ادمهایی مثل من افسرده نیستن فقط خسته ن  از زندگی ک تکرار ......غذای هر روزه  روزگارشون هست 

خسته ن از دیدن چهره هایی ک فراموش کردن انسانیت بخشی از روح و وجود  نهادینه  در وجودشون هست 

ادمهایی مث من  بخدایی اعتقاد دارند ک  همیشه و در همه حال کنارشونه  و  تنهاشون نمیذاره  خدایی ک  رنج کشیدن رو بخشی  ناگسستنی  از ماهیت انسانی شون میدونه 

فقط خودم  میدونم ک به هنگام  فرا رسیدن مرگ و رسیدن به نقطه اوج کمال  چ  حس لذت بخشی  منو در بر میگیره 

تکرار هر روزه این حس شیرین  به من  امید زندگی میده 

مرگی ک پایان  تمام سختی هاست  و این وعده همان خدایی ست ک هرگز لطفش رو ازم دریغ نکرده