کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

......

وقتی چیزی در دلت قلنبه شده باشد و قفسه سینه ت از شدت درد به تنگ امده باشد و هیچ ناله و ضجه ای خاطر مکدرت رو ارام نکند و در ذهنت مدام بهانه های مختلف رو مرور میکنی تا شاید هنوز امیدی برای هموار کردن مسیر بازگشت در چنته داشته باشی  .....ناامیدانه در گوشه ای مینشینی و بفکر فرو میروی و باور میکنی ک رفته ست و یا شاید رفته ای و در یک روز بارانی تصمیم گرفتی جا بگذاری هم خودش را و هم خاطراتش را و بخودت میگویی این دردست جان دلم بلوغ نیست ....باید یاد بگیری عادت کنی تمام دردهای عالم را ک همه شان طعم گس بی وفایی میدهند  .... و تو عادت میکنی ک با این غده دلتنگی چگونه و چطور دست و پنجه نرم کنی و قوی باشی و این پایان کار ست و تو به شیوه ای لجوجانه لبخند میزنی و بلند میگویی این نیز میگذرد !

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.