کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

......

خدا جونم .....

لبخندی از سر تسلیم دارم بر تقدیری ک قدم گذاشتن در هوای ناشناخته ها را پذیرفته 

همیشه واقعیت دور از انتظار ماست و من بارها این تصور رو تجربه کردم 

دوست ندارم کسی ماهیت ترسی ک وجودم رو پر کرده رو ببینه یا به اندوه درونم پی ببره 

احساس میکنم وسط کویری مبهوت  خیره به اطراف کسی را میبینم کسی که   اشناست 

اشنایی ک قرارست با حضورش روح خسته و ناتوانم را کشان کشان به معراج ببرد

انجا ک قرارست نمایی ۳۶۰ درجه از خودم را ببینم و به ادراکی برسم ک از هر طرف نظاره گره خودم باشم 

موضوعی ک گرجیف صد سال پیش مطرح کرده بود

و نگرانی های من از اینکه مبادا از پشت سر هم همچنان بی پناه و تنها چشم براه ارزوهای دنیویم باشم 

ارزوهایی ک بوی حسرت میداد حسرت ساعت صفر !

 

 



  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.