کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

........

با یاداوری هر خاطره  انگار سلولی در مغزم تکان میخورد 

اهنگ  رفتی از زند وکیلی رو گوش میدم و  به فکر فرو میرم 

گاهی  هنوز نفس میکشی  ....قدم میزنی .... اشک میریزی و لبخند میزنی  اما  تنها خودت   و  فقط خودت میدانی ک  سالها پیش  در اثر ی اتفاق  ... ناباورانه  ویران شدی  و  باید برایت فاتحه خواند !

وقتی قدر نفس هایی ک از دم هم میایند و میروند رو ندانی پس همون بهتر  ک  بمیری  ....

بعضی ها  حق  زندگی  کردن ندارند  مثل تافته جدا بافته میمونند 

ن  توان  به هر قیمتی زندگی کردن رو دارن  و  ن  از پس حسرتها و رویاهاشون  بر میایند 

ای وای  بر من  !

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.