خورشید از پنجره
همچون خوشه های گندم
تنم را نوازش میدهد
خوشبحال افتاب ک یواشکی
از پشت کوههای استوار
اهسته و ارام
سرود دوباره زندگی را مینوازد
تا به دستان بیجانم روح ببخشد
تا ترا انکار کنم و دوست داشتنت را
تو ارام برمیخزی و لبخند زنان
به زندگی سلامی دوباره میدهی
و من در نهانخانه قلبم
عشق را بخاک میسپارم