دور میشوی ..
دود میشوم ..
پ ن
با وجودیکه اشکها تظاهر کارتر از اونی هستند ک به باور برسند
اما گاهی مایع ارامشند !
کاش بودی و روزگارم رو میدیدی
هر چ نوشتم برای تو بود
برای تویی ک زمزمه این ضمیر رو در گوشم هر لحظه نجوا میکردی
تا از تو به تو بودن برسم
و از به تو رسیدن به خودم !
به خودی ک خوب میدانم در نقطه ای از وجود تو پنهون موند
و اینچنین شد ک من بعد از تو هرگز خودم را پیدا نکردم
و من هنوز و همچنان مینویسم
بی انکه تو باشی
بی انکه ضمیری در گوشم زمزمه کند
بی انکه خود گمشده م را در درونت پیدا کرده باشم
بی انکه پس از تو رجعتی بخود کرده باشم
احساس میکنم اونقدر ک باید زندگی کردم و دیگه تمایلی به ادامه ندارم ولی افسوس همه چی طبق خواست ادم پیش نمیره
بالاخره منو برای ادامه درمان مجبور کردن
دکتر ک میگه باید خیلی سریع شیمی درمانی رو شروع کنم
چون سلولهای زشت و کریح به سمت کلیه و کبد متاستاز کردند
چ خوب میشد اگه منو به حال خودم رها میکردن !
پلک هایم ک باز میشود با مجموع اضداد رویرو میشم
با تقابل کلمات ک سعی بر در کنار هم قرار دادن فاصله ها و تضادها دارند در قالب ی نظم عمومی
مثل روز و شب
وصال و فراق
عشق و نفرت
زندگی و مرگ
نقطه تقابل زندگی مرگ ست
مرگی ک در انسوی پل زندگی به انتظار نشسته تا ما رو به درجه کمال برسونه
اما پذیرش این واقعیت به تنهایی کافی نیست
باید نکات ارزشمندی وجودمون رو کشف کنیم نکاتی ک بعنوان ی انسان به ما هویت میبخشید
محدود کردن ارتباطات ....
و تشخیص و کنار گذاشتن افرادی ک به نحوی خواسته یا ناخواسته روح ادمی رو زخم میزنند افرادی ک ادم رو با افکار منفی روبرو میکنند ....
باید بیشتر فک کنم
تهیه ی لیست از کارهایی ک دوست داشتم انجام میدادم
ادمها رو غربال کنم و از فیلتر سلیقه رد کنم
فقط یادم باشد محبت امیز ..... و این خیلی مهمه ک کسی رو نرنجونم
بهم میگه تو چرا اینقد بیخیالی ؟!
چرا با لجبازی و سماجتت جماعتی رو نگران میکنی
بهش میگم من به عالم تناسخ ایمان دارم
روزی دوباره برمیگردم و اینبار برای موندن و زندگی میجنگم ....اونروز حقم رو از دنیا باز پس میگیرم