سپیده صبح ست و اغاز رفاقت پلک هایم با تقدیری دیگر در روزی غریب
باید فکری به حال تاخت و تاز این افکار موذی کرد
من و بیداری و نیمه شب نوشت ها و سپیده صبح طعم رهایی چشیدن
نمیدونم قرارست این رهایی مرا به اغوش کدوم قصه اساطیری بیندازد
پ ن ....
این متن مربوط به سپیده امروزست و طبق معمول حاصل شب زنده داریهای مکررم