کتیبه

روز نوشت های یواشکی

کتیبه

روز نوشت های یواشکی

.......

شاید زمانی جوانه های رویش در وجودم جانی بگیرد و استخوان دار و محکم روی پای خودم بایستم

شاید روزی برسد ک خواب های از دست رفته و نیمه شب نوشته هایم به ارامش برسند 

و سایه گوهر ارزشمند زندگانی بر سرم مثل تاجی ماندگار دُر فشانی کند 

اما فعلا در امتداد روزهایی ک اثارشان در وجودم  خودنمایی میکنند بخود میپیچم و هزاران گلوله سربی در مغزم 

بدنبال چون و چراهایی ک مرا محکوم به ابد و یکروز  کرده ند ذهنم را نشانه رفته ند 

تمام سلولهایم در حال انفجارست و مجال تاخت و تازهای چ کنم ها و چ کردم ها لحظاتم را به یغما برده ند 

کلمات در حیاط خلوت ذهنم بی اجازه حق عبور گرفته ند و بیرحمانه میتازند و جان بی رمقم را ازار میدهند  

نمیدانم تا کجا و چ وقت همراهیم میکنند اما خوبتر میدانم ک خسته م ....خسته و بریده

حروف میدوند تا ناکجا اباد خاطراتم و شعله های حسرتی بجا مانده از ناکامی را در وجودم شعله ور تر میکنند  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.