اخ.....
چقدر ارزوهای بلندم کوتاهتر شده و نگاهم بیرنگتر
یاد گرفته م به اندازه طول دستم به بودنت عادت کنم
و به اندازه چشم بر هم زدنی از تو بگذرم و عبور کنم
ادمی چ چیزهای تلخ و حزن انگیزی را در فواصل زندگی تحت عنوان تجربه از این و ان میاموزد
سخت ست اما شدنی ست
تلخ ست اما باور کردنی
مینشینی کنار پنجره و تا انتهای امدن کسی را ک دیگر نیست بو میکشی و اه کشان ناله سر میدهی ک ای چینی نازک زندگیم چنان دو جداره ت کرده ند ک راه نفس کشیدن و نای فریاد زدنت نیست
اصلا بیخیال تمام بودن ها منظره انسوی پنجره دلدادگی هم تماشایی ست اگر جور دیگری ببینی .